روز دهم

ساخت وبلاگ

سلام امروز 24 جولای من فعال ترین فرد هستم!

صبح که از خواب بیدار شدم، رفتم سراغ اعتیاد، پیانویم، و خیلی نواختم، اما متوجه شدم که یک دکمه مشکل دارد، نمی‌دانم کجاست، بنابراین جستجو کردم. در گوگل و یک وب سایت پیدا کرد. من به سرعت با آنها تماس گرفتم و در عرض چند ثانیه به خانه رسیدم. وقتی داشتم می رفتم و پیانو را برمی داشتم، نشستم تا کتابت را بنویسم و ​​بعد ناهار خوردم که آخر شب بود. وقتی پیانو آوردند خیلی خوشحال شدم. وقتی ساعت 12 به رختخواب رفتم خیلی خوشحال شدم. و در اخر زمانی که میخواستم به خواب بروم داخل سایت آریناچوب هم یک گشتی زدم و بعدش به ارامی خوابیدم .

 


 بخش 11

یگانه را به آرامش دعوت کردم و از امیر خواستم ساکت باشد. امیر و آقاجون شروع به صحبت کردند و فقط سرشان روی تلفن بود اما هیچکس نمی دید چه چیزی را لمس می کنند! ذهنم پر شد و رفتم پیش طاها، طاها نجات دهنده بود. پیانو 21 یک مرد خوش پوش و بسیار سنگین است که یکی از آرزوهای هر دختری است. او صدایی جذاب و ظاهری منحصربفرد داشت که در اولین ملاقات مدت زیادی در ذهن شما باقی خواهد ماند. باید دید اگر آنطوری است که من فکر می کنم یا مثل خیلی های دیگر قیافه فریبنده ای دارد باید دید ... امیر لحظه ای مکث کرد و تصمیم گرفت برود. من باهاش ​​دم در بودم که دیگه با هم درگیر نشیم. ایر و یگانه با هم رفتند و منم دنبالشون. آقاجون خیلی خسته بود بعد از شام خوابش برد. من هم دل و دماغی نداشتم که به تنهایی غذا بخورم. تیزرمو گذاشتم روی بالش عمیق خوابم برد... طبق معمول صبح از خواب بیدار شدم و بعد برای آقاجون صبحانه آماده کردم و برای اولین روز کاری آماده شدم. به خودم نگاه کردم که اندامی دخترانه و چهره ای ظریف و شرقی دارم. هم زیبا و هم زشت، وسط. آقاجون رو بیدار کردم و تصمیم گرفتم برم. به خاطر هیجان و ذوقم نتوانستم لبخند نزنم. وارد شرکت شدم و با اجازه منشی وارد اتاق آقای رستگار شدم.پیشنهاد نشستن داد و بدون معطلی گفت: سلام الان میریم رستوران تا اول با محیط آشنا بشی. _سالم چشمام آماده.

پیانو...
ما را در سایت پیانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saren pianoplus بازدید : 83 تاريخ : پنجشنبه 23 تير 1401 ساعت: 4:00