21.1

ساخت وبلاگ

سلام

امروز یکی از آن روزهای بد است، شاید هم خوب! ولی اولش سخت بود برای همین زیاد حرف نمیزنم ولی در همین سایت برای خونه درب ضد سرقت خریدم و تازه خوابیدم.

 

بخش 24

 

آقاجون: میخوام از یه چیزی مطمئن بشم.

قیافه اش طوری بود که هیچ سوالی برایم باقی نگذاشت. کتاب را باز کردم و شروع کردم به خواندن شعر:

دل دادم، دل به دل، دل به دل، دل به دل، دل به دل دادم

من عاشق قلبش، قلبش، قلبش، قلبش هستم

معشوق دل بریده از این دل پیانو 64 دل ترسیده و روز تاریک دل مبارک.

دل آتش گرفت، دل بی اختیار شد، دل پرید، دل ایستاد و دل شکست و این دل،

آه این دل، این دل، این دل، این دل، این دل مرده، یک دل شکسته بخر، یک دل بشکن و

دل معشوق می سوزد دل دل می ماند و یاد بی دل و دل شهید همین است.

چهل و سه، دلی که قلبم تقدیمش کرد، شیرین و دل نشین کرد


این دلها سرد است. بیت آخر را که خواندم به چهره آرام و خواب آلود آقاجون نگاه کردم. در را که بستم برگشتم و طاها را درست روبروی خود دیدم و این حرف ها روی گردنم بود، دستانم را روی دیوار گرفتم تا از ترس عقب نشینی نکنم. -آقای روزگار ترسیدم پشت در چیکار میکنی؟ طاها: متاسفم اما می خواستم از شما برای ناهار و همچنین خداحافظی تشکر کنم. کمی به خودم مسلط شدم و چادرم را جلو کشیدم: خواهش می کنم، نه، ممنون. طاها: پس خداحافظ و...


پیانو 65 سرش را پایین انداخت:صدات خیلی خوبه آقاجون حق داشت تعریف کنه. و وقت نکرد حرف هایش را تحلیل کند و از خانه بیرون رفت...#پارت37 یعنی پشت در ایستاده بود و به شعری که برای آقاجون خواندم گوش می داد؟ کاش میتونستم اون موقع بیشتر میخوندم.با فکر و خیالم خندیدم و رفتم تو پذیرایی. یگانه در حالی که دستش زیر چانه بود گوشه ای نشست. چه شد که یگانه در فکر فرو رفت!؟ لباسامو در آوردم و جلوی یگانه نشستم: عجله کن آقا طاها!

 

یگانه: دایی تو کارخانه سر و صدا میکرد، طاها رفت ببینه چی شده؟ به موهام اشاره کردم و گفتم: تنها مشکل عمو با آگاتا چیه؟ یگانه: خودم نمی دانم، این روزها همه مشکوک به نظر می رسند. به آن نگاه کردم. یگانه: فکر می کنی ماشینی که نزدیک بود بهت بزنه سپیده عمدا بهت زده؟ _

پیانو...
ما را در سایت پیانو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saren pianoplus بازدید : 111 تاريخ : جمعه 14 مرداد 1401 ساعت: 4:12