سلام
امروز یکی از آن روزهای بد است، شاید هم خوب! ولی اولش سخت بود برای همین زیاد حرف نمیزنم ولی در همین سایت برای خونه درب ضد سرقت خریدم و تازه خوابیدم.
بخش 24
آقاجون: میخوام از یه چیزی مطمئن بشم.
قیافه اش طوری بود که هیچ سوالی برایم باقی نگذاشت. کتاب را باز کردم و شروع کردم به خواندن شعر:
دل دادم، دل به دل، دل به دل، دل به دل، دل به دل دادم
من عاشق قلبش، قلبش، قلبش، قلبش هستم
معشوق دل بریده از این دل پیانو 64 دل ترسیده و روز تاریک دل مبارک.
دل آتش گرفت، دل بی اختیار شد، دل پرید، دل ایستاد و دل شکست و این دل،
آه این دل، این دل، این دل، این دل، این دل مرده، یک دل شکسته بخر، یک دل بشکن و
دل معشوق می سوزد دل دل می ماند و یاد بی دل و دل شهید همین است.
چهل و سه، دلی که قلبم تقدیمش کرد، شیرین و دل نشین کرد
این دلها سرد است. بیت آخر را که خواندم به چهره آرام و خواب آلود آقاجون نگاه کردم. در را که بستم برگشتم و طاها را درست روبروی خود دیدم و این حرف ها روی گردنم بود، دستانم را روی دیوار گرفتم تا از ترس عقب نشینی نکنم. -آقای روزگار ترسیدم پشت در چیکار میکنی؟ طاها: متاسفم اما می خواستم از شما برای ناهار و همچنین خداحافظی تشکر کنم. کمی به خودم مسلط شدم و چادرم را جلو کشیدم: خواهش می کنم، نه، ممنون. طاها: پس خداحافظ و...
پیانو 65 سرش را پایین انداخت:صدات خیلی خوبه آقاجون حق داشت تعریف کنه. و وقت نکرد حرف هایش را تحلیل کند و از خانه بیرون رفت...#پارت37 یعنی پشت در ایستاده بود و به شعری که برای آقاجون خواندم گوش می داد؟ کاش میتونستم اون موقع بیشتر میخوندم.با فکر و خیالم خندیدم و رفتم تو پذیرایی. یگانه در حالی که دستش زیر چانه بود گوشه ای نشست. چه شد که یگانه در فکر فرو رفت!؟ لباسامو در آوردم و جلوی یگانه نشستم: عجله کن آقا طاها!
یگانه: دایی تو کارخانه سر و صدا میکرد، طاها رفت ببینه چی شده؟ به موهام اشاره کردم و گفتم: تنها مشکل عمو با آگاتا چیه؟ یگانه: خودم نمی دانم، این روزها همه مشکوک به نظر می رسند. به آن نگاه کردم. یگانه: فکر می کنی ماشینی که نزدیک بود بهت بزنه سپیده عمدا بهت زده؟ _
پیانو...برچسب : نویسنده : saren pianoplus بازدید : 111